1 ای برده دلم به صد هزار استادی! در عشق تو بندگی به از آزادی
2 اصل طرب و مایه شادیست غمت یک دم غم تو به از هزاران شادی
1 به خدایی که ید قدرت او گردش چرخ را به فرمان کرد
2 که چنانم ز آرزومندی که به صد نامه شرح نتوان کرد
1 پرده مستان نواخت زخمه باد سحر باده ده ای عشق تو همچو سحر پرده در
2 دایره بزم را نقطه چو از خال تست ساغر تا خط بیار سر ز خط ما مبر
1 سرو سهی که سجده برد سرو کشمرش سنبل دمید بر طرف سوسن ترش
2 گلبرگ شکل، در خوی خونین نشست دل زان چشم چون بنفشه و زان چشم عبهرش