- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می بایدت به دیر مغان آی و نوش کن ایمان فدای مغبچه می فروش کن
2 دارم سخن به گوش تو پنهان ز مدعی های ای جوان نصیحت این پیر گوش کن
3 در خلوت وصال برابر بنوش می تا کس سخن برون نبرد ترک هوش کن
4 در گفتگوی عشق زبان دگر بود زاهد تو این ترانه ندانی خموش کن
5 چون قول پیر دیر به عیشت دلالت است ای خواجه استماع نداری خموش کن
6 عکس تو ساقیا به رخت لاف زد ز حسن منکر شود بگیر می و رو بروش کن
7 ای مغبچه گشا رخ و فانی صفت به دیر عریان ز ستر هوش دوصد خرقه پوش کن