صنم می‌گوی و در بتخانه از عرفی شیرازی غزل 412

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

صنم می‌گوی و در بتخانه می‌رقص

1 صنم می‌گوی و در بتخانه می‌رقص نوایی می‌زن و مستانه می‌رقص

2 عجب ذوقی بود در رقص مستی تو نیز ای باده در پیمانه می‌رقص

3 بر افشان دست بر ناموس و آنگه میان محرم و بیگانه می‌رقص

4 به جان با غیر جانان در میامیز به تن با عاقل و فرزانه می‌رقص

5 دل از تمکین شود بی‌ذوق، زنهار گهی کودک شو و طفلانه می‌رقص

6 چو خون در زخم صیدی گشته می‌جوش چو دل در سینهٔ پروانه می‌رقص

7 مشو عرفی رهین باغ و بلبل به بانگ جغد در ویرانه می‌رقص

عکس نوشته
کامنت
comment