- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که دیدی رخ آن دلبر پیمان شکنم یا رسیدی به سر کوی بت سیمتنم
2 چه شود گر بگذاری که به صدگونه نیاز چشم تو بوسه زنم در قدمت سرفکنم
3 گر مرا زهره آن نیست که بینم رخ او باری آن چشم که بیند رخ او بوسه زنم
4 ور به کویش نتوانم که برم ره باری سر بر آن پای که آنجا رسد ایثار کنم
5 روزم از شب بتر و شب بتر از روز بود هیچ دشمن به چنین روز مبادا که منم
6 ای اجل زودتر شربت مرگی بچشان تا به کی خون جگر نوشم و جان چند کنم
7 جامیا بس که کنم درد دل خونین شرح جای آن دارد اگر خون بچکد از سخنم