1 دیدی که غلام داشتم چندان من پرورده ز خون دل چو فرزندان من
2 در جمله از آن همه هنرمندان من تنها ماندم چو غول در زندان من
1 دل از دولت همیشه شاد بادت که ما شادیم تا بینیم شادت
2 تو آنی کز خرد چیزی نماندست درین گیتی که آن ایزد ندادت
1 امیر غازی محمود رای میدان کرد نشاط مرکب میمون و گوی و چوگان کرد
2 زمین میدان بر اوج چرخ فخر آورد چو شاه گیتی رای نشاط میدان کرد
1 برترست از گمان ملک مسعود بادتا جاودان ملک مسعود
2 کام گردد به بوی نافه مشک چون بگوید زبان ملک مسعود