دیدمی دیدار آن دلدار رعنا کاشکی از جامی غزل 478

دیدمی دیدار آن دلدار رعنا کاشکی

1 دیدمی دیدار آن دلدار رعنا کاشکی دیده روشن کردمی زان روی زیبا کاشکی

2 خاطر اندر سایه طوبی نیاساید مرا سایه کردی بر سرم آن سرو بالا کاشکی

3 گرچه امروز از جمال او نگشتم بهره مند وعده این دولت افتادی به فردا کاشکی

4 عاشقان را رخصت گل دیدن و چیدن چه سود بودی آن گلچهره را اذن تماشا کاشکی

5 کاشکی گویم مرا گشتی وصال او نصیب بی نصیبان را نصیبی نیست الا کاشکی

6 با وجود عقل و دین سامان نگیرد کار عاشق در هجوم این شدی ان هر دو یغما کاشکی

7 نظم جامی راکه شد در وصف لطف او چو در بودیم در سلک نزدیکان او جا کاشکی

8 هرچه خواهد باد حاصل در حریم بزم او وز حریم بزم او صد ساله ره تا کاشکی

عکس نوشته
کامنت
comment