پریرم دیدی و نادیده کردی از جامی غزل 471

پریرم دیدی و نادیده کردی

1 پریرم دیدی و نادیده کردی سلامت گفتم و نشنیده کردی

2 گر این معنی پسند خاطر توست نمی گویم که نپسندیده کردی

3 دلم خون گشت و آمد همدم اشک به دیده تا تو جا در دیده کردی

4 خوش آن روزی که از طعن رقیبان به سوی من گذر ترسیده کردی

5 اگر گفتی سخن آهسته گفتی وگر کردی نظر دزدیده کردی

6 شدی آرام جانم گوییا رحم براین جان نیارامیده کردی

7 چو برگردیدی از جامی عجب نیست که نامش بخت برگردیده کردی

عکس نوشته
کامنت
comment