به بالینم نشستی، قد به ناز افراشتی رفتی
1
به بالینم نشستی، قد به ناز افراشتی رفتی
نهال حسرتی، در سینهء من کاشتی رفتی
2
ندادی فرصت آن، تا بمالم دیده بر پایت
به مشتی خاکساران، سرگرانی داشتی رفتی
3
به دنبالت نیارم تا نگاه حسرتی کردن
دلم خون کردی و چشم ترم انباشتی رفتی