1 گفتی که بمه نگه کن انگار منم روی توام آرزوست، مه را چکنم؟
2 مه چون تو کجا بود که در هر ماهی یک شب چو رخت باشد و باقی چو تنم؟
1 رخ و زلفت از شگرفی، صفت بهار دارد خنک آنکه سر و قدّی ، چو تو در کنار دارد
2 لب لعل دل فریبت ، ز گهر حدیث راند سر زلف مشک بارت، ز بنفشه بار دارد
1 سزد گر غنچه چون من دلخوش آمد که گل سوی چمن شاد و کش آمد
2 بمطرب می دهد بلبل سه ضربه که نقش عشرت از نرگس شش آمد
1 مکن ای دوست اگر بتوان کرد هر چه از شور وز شر بتوان کرد
2 نه دل من که بیک غمزۀ تو عالمی زیر و زبر بتوان کرد