1 گفتی که سیاه است تو را خرقه به رنگ آورده ام این رنگ من از دیر فرنگ
2 هر لحظه چو ناقوس کشم از دل تنگ از دوری آن دیر جگر سوز آهنگ
1 شاه چون دایه گرفت ابسال را شاه چون دایه گرفت ابسال را
2 آورد در دامن احسان خویش پرورد از رشحه پستان خویش
1 قبله همت خدای شناس هست بر نعمت خدای سپاس
2 خاصه بر نعمتی که دیر بقاست در جهان تا جهان به جاست به جاست
1 ای ز صفت تیره دلان خم زده وز صفت اهل صفا دم زده
2 دل نشده صاف ز نام آوری نام برآورده به صوفیگری