1 گفتی که لب آلوده به می چند کنم گر می نبود، دل به چه خرسند کنم؟
2 می نوش که تا نامه اعمال تو را بر نامه جرم خویش پیوند کنم
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب نیست در دل من غنچه پیکان او نایاب نیست
2 جلوه صبح است شامم را به یاد روی دوست آسمان را بر شب من منت مهتاب نیست
1 منشور خدمت تو رقم شد به نام ما افکند سایه مرغ سعادت به بام ما
2 خوش بر مراد هر دو جهان دست یافتیم کامش برآید آنکه برآورد کام ما
1 وعده وصل ار دهد، صبر تقاضا بس است فایده انتظار، ترک تمنا بس است
2 مرغ گرفتار را، حوصله باغ نیست برگ گلی در قفس، بهر تماشا بس است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **