درد دل گفتمی، ار همنفسی از حزین لاهیجی غزل 947

1 درد دل گفتمی، ار همنفسی داشتمی کردمی شکوه، اگر دادرسی داشتمی

2 رخنه های دلم از گرد کدورت شده پر یاد آن روز، که چاک قفسی داشتمی

3 چه کنم؟ جور تو خاکستر دل داد به باد پاس این سوختهٔ عشق، بسی داشتمی

4 تنگ می کرد به من، گوشه ی تنهایی را وای اگر در همه آفاق کسی داشتمی

5 سخت آزرده ام از خاطر افسرده، حزین کاش اگر عشق نبودی، هوسی داشتمی