- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگر گفتی نجویم بر تو بیداد مبارک مرد و آنگه کردی آزاد
2 چه منت باشد از میاد بیرحم که پای مرغ بسمل کرده بگشاد
3 چه حاصل زآنکه شیرین از لب خویش پس از کشتن دهد حلوای فرهاد
4 فراموشم نخواهی شد چو الحمد در آن دم که به تکبیر آوری باد
5 به بادت می فرستم خدمت و باز نمی خواهم که بر تو بگذرد باد
6 شدم خاک و به هر سو برد بادم کسی کز دوست دور افتد چنین باد
7 کمال از خون دل تر سازه نامه سلام خشک چون نتوان فرستاد