-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که جان داری فدا کن در ره جانانهای سوختن تن را بنه گر شمع را پروانهای
2 تا نگردد موج زن عمان چشمت سالها در کنار خود نبینی زین صدف دردانهای
3 کفر و اسلام ارچه سرگردان تو شد کوبهکو ای که نه در کعبهای پیدا نه در بتخانهای
4 در قیامت مست صوفیوَش درآید در سماع هرکه نوشد از شراب عشق تو پیمانهای
5 زاهد ار خواهی بدانی حاصل ذکر ملک بر در میخانه بشنو نعره مستانهای
6 نازم آن دیوانه کو مجنون لیلی شد به حی ورنه در هر شهر و کو عریان بود دیوانهای
7 در دل درویش جو مهر علی را لاجرم کآفتاب و گنج را یابند در ویرانهای
8 از فسون واعظان کی از سرش بیرون رود هرکه خواند از دفتر عشق بتان افسانهای
9 کسوت تقوی قلندروار آشفته بسوز تا بدوزندت حریفان خرقه رندانهای
10 هر سرو موی تو صد دل را بود کاشانهای از چه ویران میکنی صد خانه را از شانهای