- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای روان گرد درت اشک روان پیوسته به فلک بی تو مرا آه و فغان پیوسته
2 در چمن چون ورق عارض و رخسار تو نیست گل سرخ این همه بر سرو روان پیوسته
3 تا لبم پای نو بوسید و زبان نام تو برد این جدا شکر تو می گوید و آن پیوسته
4 تا به تیر مژه دل صید کنی از چپ و راست ز ابروان چشم تو دارد دو کمان پیوسته
5 خاک پای تو ز صد میل مرا در نظر است باد آن سرمه به چشم نگران پیوسته
6 در دهان جای حدیث دگری نیست که هست سخن آن لب و دندان به زبان پیوسته
7 به وصال لب او یافته تا جسته کمال زندگانی چو تن گشته به جان پیوسته