-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو کشیده تیغ و مرا هوس که ز قید جان برهانیم به مراد دل برسی اگر به مراد خود برسانیم
2 همه شب چو شمع ستادهام که نشانمت به حریم دل به حریم دل چه شود که اگر بنشینی و بنشانیم
3 چه کنم نظر به مه دگر که ز دل غم تو رود به در که ز دیگران دگران شود به تو بیشتر نگرانیم
4 نیم ارچه وصل تو را سزا به همین خوشم که تو دل ربا سگ خویش خوانیم از وفا سوی خویش اگرچه نخوانیم
5 دل تنگ حوصله خون شود ز ستیزهای زبانیت ز پی ارنه لطف تو دل دهد به کرشمههای زبانیم
6 چه نکو حضوری و وحدتی بود از دو جانب اگر تو را من ازین خسان بستان و تو ازین بتان بستانیم
7 گرم از درون بدر افکنی ز برون چو محتشمم مران سگیم به داغ و نشان تو که نخواند از تو برانیم