1 ای شخص ضعیف دیده را گریان کن بر آتش شوق سینه را بریان کن
2 گر گویدت ای دل که بشو دست ز جان نوعی که رضای دوست باشد آن کن
1 تا چند دلم را به غمی رام کنی در سلسله زلف تو در دام کنی
2 در چین سر زلف تو گوش امید تا چند چو روزه دار بر شام کنی
1 مرا با درد عشقت غم نباشد که ما را چون تو دلبر کم نباشد
2 تو رفتی بر سرم یاری گزیدی بتر زاین پیش ما ماتم نباشد
1 گل گفت چو من گلی کجا در چمنست یا رنگ کدام لاله گویی چو منست
2 نسبت به شقایقم مکن کان مسکین دل سوخته و نزار و خونین دهنست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به