تو مرا دردی و تو درمانی از جهان ملک خاتون غزل 1346

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

تو مرا دردی و تو درمانی

1 تو مرا دردی و تو درمانی نور چشمی و راحت جانی

2 من ندارم بجز تو در عالم هیچکس جان من تو می دانی

3 جان به پای تو کردم از سر شوق تا به کی دست بر من افشانی

4 تا دو دیده به زلف تو بستم نشدم خالی از پریشانی

5 برده ای خواب و هوش و صبر و قرار از من ای دلپذیر تا دانی

6 دل ببردی و قصد جان کردی نازنینا به چشم و پیشانی

7 جان و دل در سر غمت کردم من مسکین ز روی نادانی

8 تو ندانی غمم مگر روزی که به درد فراق درمانی

9 آبرو برده ای مرا تا کی بر سر خاک راه بنشانی

10 آتش عشق تو ز باد هوا شد فروزان نگار روحانی

11 تو سبک روحی و لطیف و ظریف چون کنم بیش ازین گرانجانی

12 تو خداوندی و جهان از جان بر درت هست بنده جانی

13 من جهان در سر غمش کردم فارغ آن دلبر از جهانبانی

عکس نوشته
کامنت
comment