- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای صاحبی که از اثر رنگ و بوی تو خون کرشمه، در جگر گلستان کنم
2 گنجینهٔ ضمیر گشایم به مدح تو دست و دل نیاز، جواهر فشان کنم
3 صد گلستان بوسهٔ شرم از لب نیاز خواهم نثار راه تو ای خرده دان کنم
4 گر خامه ریزد از کف جود تو رشحه ای ابر بهار را ز حیا خوی فشان کنم
5 هر جا حدیث پنجهٔ خصم افکنت شود از طعنه، نی به ناخن شیر ژیان کنم
6 از اعتدال طبع تو گر سر کنم سخن صدگل به دامن تهی مهرگان کنم
7 نگذاشت جوش رعشه خجلت،کف مرا تا خامه در ثنای تو، رطب اللّسان کنم
8 ازگردش زمانه ناساز، شد ضرور چندی، وداع بزم تو ای قدردان کنم
9 از صبر، می زند دل مغرور لاف ها خواهم که خویش را به فراق امتحان کنم