-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشمت به سعی غمزه در فتنه باز کرد زلفت به ظلم دست تطاول دراز کرد
2 محمود را چه جرم که شد پای بند عشق آن فتنه ها همه سر زلف ایاز کرد
3 گویند ناز پر بېرة مهر و عشق من شد بیشتر بروی تو چندان که ناز کرد
4 من در زمانه پایه و قدری نداشتم سودای قامت تو مرا سرفراز کرد
5 روی تو برد از دلم اندیشه بهشت ناز تو از نعیم مرا بی نیاز کرد
6 رفتم بر طبیب که پرسم علاج درد چون ناله ام شنید روان در فراز کرد
7 ننشست بر وجود ضعیفت مگس کمال از تار عنکبوت مگر احتراز کرد