1 ای نازدانه یار سر از مهر بازکش بسیار ناز داری و بسیار نازکش
2 فرماندهیاستچشمتو زابروکشیده تیغ ییشش سپاه مژه، به حال درازکش
1 کند از جا عاقبت سیلاب چشم تر مرا همتی یاران که بگذشته است آب از سر مرا
2 آتشی سوزندهام، وین گیتی آتشپرست هر زمان پنهان کند در زیر خاکستر مرا
1 ای آفتاب گردون تاری شو و متاب کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
2 آن آفتاب روشن شد جلوه گر که هست ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب