1 ای مستمعان را ز حدیث تو سرور وی دیدهٔ صاحب نظران را ز تو نور
2 جز حرف و رخت گر شنوم ور بینم گوشم کر باد الهی و چشمم کور
1 گه ره دیر و گهی راه حرم میپویم مقصدم دیر و حرم نیست تو را میجویم
1 گواهی دهد چهرهٔ زرد من که دردی بود بیدوا درد من
2 شدم خاک اگر از جفایش مباد نشیند به دامان او گرد من
1 کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی این گلستان بیخس و خاشاک بودی کاشکی
2 یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی