1 ای مستمعان را ز حدیث تو سرور وی دیدهٔ صاحب نظران را ز تو نور
2 جز حرف و رخت گر شنوم ور بینم گوشم کر باد الهی و چشمم کور
1 به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم
2 من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم
1 نوید آمدن یار دلستان مرا بیار قاصد و بستان به مژده جان مرا
2 فغان و ناله کنم صبح و شام و در دل یار فغان که نیست اثر ناله و فغان مرا
1 تجافی طبیبی نائیا عندوائیا اخلای خلوتی ابیت و دائیا
2 بنی ام قد ابکی دما و تروننی فما بالکم لاترحمون بکائیا