بازم طفیل خیل سگان نام برده ای از جامی غزل 900

بازم طفیل خیل سگان نام برده ای

1 بازم طفیل خیل سگان نام برده ای ای من سگ تو گر چه به ناکام برده ای

2 نگشاده دست بهر دعای تو من هنوز بی موجبی چه دست به دشنام برده ای

3 می ران سمند ناز که در سرکشی گرو از خنگ چرخ و توسن ایام برده ای

4 خودساز پست قدر رقیبان که نیست کس کآرد فرو خری که تو بر بام برده ای

5 در لطف تن که هست دو ساعد بر آن گواه دست از سمن بر آن گل اندام برده ای

6 ره داده ای به باغ جمالت نسیم را از جعد خویش و جان من آرام برده ای

7 جامی سپاس لعل لبش گو که عمرها فیض کرم ز رشحه آن جام برده ای

عکس نوشته
کامنت
comment