ای سخن را چو گهر سنجیده از جامی هفت اورنگ 18

ای سخن را چو گهر سنجیده

1 ای سخن را چو گهر سنجیده خلعت نظم در او پوشیده

2 کرده تمییز صحیحش ز سقیم به ترازو زنی طبع سلیم

3 می کند وزن سخن نظم پرست نه ترازوش پدیدار نه دست

4 طبع را دست و ترازو تو دهی بر سخن قوت بازو تو دهی

5 اثر صنع بدیدن سهل است زان به صانع نرسیدن جهل است

6 جامی غرق خجالت مانده بر جبین آب خجالت رانده

7 نز گلش سبزه احسان خیزد نز دلش نکته عرفان خیزد

8 گر چه روزی خور هر روزه توست دست امید به دریوزه توست

9 فیضی از ابر یقین بر وی ریز تا درین مدرسه وسوسه خیز

10 هر چه دریوزه ز جود تو کند صرف برهان وجود تو کند

عکس نوشته
کامنت
comment