1 آدم از بی بصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
2 یعنی از خوی غلامی ز سگان خوار تر است من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
1 تنی پیدا کن از مشت غباری تنی محکم تر از سنگین حصاری
2 درون او دل درد آشنائی چو جوئی در کنار کوهساری
1 در جهان کیف و کم گردید عقل پی به منزل برد از توحید عقل
2 ورنه این بیچاره را منزل کجاست کشتی ادراک را ساحل کجاست
1 ندانی که یزدان دیرینه بود بسی دید و سنجید و بست و گشود
2 ز ما سینه چاکان این تیره خاک شنید است صد نالهٔ درد ناک
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران