1 ای ساقی بخت جام نصرت برگیر ای شاهد دولت از ظفر زیور گیر
2 ای چرخ ببر زمان غم را زمیان از دور زمانه یک زمان کمتر گیر
1 گر بسوزیم بآتش همه گویند سزاست در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
2 گر بخوانی زعطا سر زخطا در پیش است ور برانی بجفا روی امیدم بقفاست
1 سر نهادیم بسودای کسی کاین سر ازوست نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر ازوست
2 گر گل افشاند و گر سنگ زند چتوان کرد مجلس و ساقی و مینا و می و ساغر ازوست
1 من و دل را بکویی منزلی بود که در هر سو دلی با بیدلی بود
2 چرا خود عشق زینسان مشکل افتاد که آسان شد از وهر مشکلی بود