ای از ازل ز عشق تو آشفته از مشتاق اصفهانی غزل 237

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

ای از ازل ز عشق تو آشفته کار من

1 ای از ازل ز عشق تو آشفته کار من هم روز من سیه ز تو هم روزگار من

2 شد مدتی که بهر تو باشد ز خون دل پرگل برنگ دامن گلچین کنار من

3 وزاشک پرده دربتو این زاز روشن است کز کیست خون‌فشان مژه اشکبار من

4 عمریست در کمند تو پا بستم و تو نیز دانی منم شکار تو عاشق شکار من

5 دیریست کز رخ تو ندارم قرار و هست آگاهیت ز حال دل بی‌قرار من

6 چندیست کز خط تو سیه روزم و ترا باشد خبر ز تیرگی روزگار من

7 قرنیست کز هوای فراق توام قرین با صد غم و تو آگهی از حال زار من

8 خواهم من گدا ز تو چون کام دل که هست بند زبان شکوه توام شهسوار من

9 رحمی که وقت شد رود از آرزوی تو هم دست من ز کار و هم از دست کار من

10 لطفی که از غم تو بمن گشته آسمان ناسازتر ز طالع ناسازگار من

11 مهری که جان خسته‌ام از کینه جوئیت نزدیک لب رسیده ستم پیشه یار من

12 فکری که گر توام نشوی چاره‌جو کجا آید ز من علاج غمت غمگسار من

13 یعنی ز باغ وصل ندارم ز شرق عشق دستی که چیند از تو گلی گلعذار من

14 گر خود تو برنیاری امید دلم ز لطف ای وای بر من و دل امیدوار من

15 مشتاق را که بنده تست از ازل بده کام دلش ز لطف خداوندگار من

عکس نوشته
کامنت
comment