کرد دیوانه‌ای از ملک‌الشعرا بهار منظومه‌ 12

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

کرد دیوانه‌ای به چاه نگاه

1 کرد دیوانه‌ای به چاه نگاه عکس خود را بدید در ته چاه

2 سنگی افتاده بد به راه اندر هشت آن سنگ را به‌چاه اندر

3 مردم شهر رنج‌ها بردند تا که آن سنگ را برآوردند

4 توپی آن سنگ اوفتاده به چاه عاقلان در تو می کنند نگاه

5 وقت بسیارکرد باید صرف تا برونت کشید از آن‌چه‌ ژرف

6 پدرت فتنه بود و مادر شر نیک مانی به مادر و به پدر

7 هرکه زی‌ مردمان وجیه بود زی تو پتیاره‌ و کریه بود

8 وان که نزد تو آبرو دارد دست پیش کسان برو دارد

9 وه چه خوش گفت اوستاد طریق زاد سرو حدیقهٔ‌تحقیق

10 « کآدمی‌چون بداشت‌دست‌ازصیت هرچه‌خواهی‌بکن که‌فاصنع‌شیت‌»

عکس نوشته
کامنت
comment