- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای به نظاره کرده رو موکب ماه من نگر خیل بتان سپاه او حشمت شاه من نگر
2 پی سپرم به راه او باور اگر نمی کنی جسته ز نعل تو سنش شعله آه من نگر
3 هست کلاه بندگیش افسر سربلندیم چون مه نوسپهرسا ترک کلاه من نگر
4 باغ تر است و تازه او خشک گیاه او منم رفته به صرصر غمش خشک گیاه من نگر
5 دانه اشک شد روان بر رخ زردم از مژه حاصل تخم مهر او دانه و کاه من نگر
6 باد گشاد برقعش زلف گرفت جای او مانع دولت آمده بخت سیاه من نگر
7 پای بر آستانه زد کفش به سر چو جامیم بر سر تخت سلطنت افسر جاه من نگر