مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

خوشم کردی ای قاصد از مسعود سعد سلمان قصیده 194

قصیده 194 ام از 1098 قصاید

خوشم کردی ای قاصد خوش پیام

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35

1 خوشم کردی ای قاصد خوش پیام درین چند روزی که کردی مقام

2 به نزد من از بس لطافت همی فزون گشتت هر ساعتت احترام

3 همی داند ایزد که باید مرا که باشی ازینسان بر من مدام

4 ولیکن همی کرد نتوان گذر ز احکام این چرخ آئینه فام

5 پریشان ازو کم گراید به جمع شکسته ازو کم پذیرد لحام

6 درین کوهپایه مرا روز و شب همی یازد اندر دم انتقام

7 ز هر گوشه انگیزدم فتنه ای که با جان بر آن کرد باید قیام

8 بپراندم همچو تیر از کمان بر آهنجدم همچو تیغ از نیام

9 گهم حلق با تاب داده کمند گهم دست با آب داده حسام

10 گرازان به زیر من این نرم و گرم که در حمله تندست و در زخم رام

11 همه مستی او ز جل و فسار همه شادی او ز زین و لگام

12 ز گرمی چو نیلم شده روی و دست ز خشکی چو زهرم شده حلق و کام

13 تن اندر عرق راست ماند بدان که بر حال من می بگرید مسام

14 ندانم در آن گرد تاریک رنگ که یاران کدامند و خصمان کدام

15 شب و روز در راندن و تاختن خور و خواب گشتست بر من حرام

16 نه این تازیان را مرا و چرا نه این بختیان را نشاط کنام

17 به گرد من این شیر دل ریدکان که از رویشان مه کند نور وام

18 بدنها همه در دوتویی زره زنخها همه در دوتایی لثام

19 بدینسان گذارم همی روزگار و مأمول عنی منیع المرام

20 ولا زلت اسطو کلیث العرین علی کل خصم ابدالخصام

21 تو قاصد همی جست خواهی سفر زمین کرد خواهی همی زیر گام

22 سوی شهر آزادگان باز گرد فزونت مرا دست و بیشست کام

23 چه گویی ز دل هیچ یادم کنی چو این آرزو گشت بر تو تمام

24 چو آنجا رسیدی رسانی ز من سلیمان اینانج بک را سلام

25 بزرگی که از نامه او مرا برو عاشق و زار کردی به نام

26 تو گفتی که او آرزومند تست سخن را ز نظم تو سازد نظام

27 نه بی نام تو لفظ او را مجال نه بی ذکر تو عیش او را قوام

28 صفت های او گفته ای پیش من که فخرالزمانست و خیر الانام

29 کریمیست کاندر جهان هیچ کس ندیدست چون او کریم از کرام

30 سپهریست گردنده بر حل و عقد سحابیست بارنده بر خاص و عام

31 شکارش همه شکر آزادگان که رادیش دانه ست و حریش دام

32 بر جود او کم ز خاک و گل است اگر زر پخته ست ور سیم خام

33 کفایت شود چیره و کامگار چو در دست او خوش بخندید جام

34 همی تا به تندر زند ابر لاف جهانش رهی باد و گردون غلام

35 به دست نکوخواه او خار گل به چشم بداندیش او صبح شام

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام

شاعر شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام چه کسی است ؟

شاعر شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام چیست ؟

قالب شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام قصیده است

سبک شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام چیست ؟

سبک شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر خوشم کردی ای قاصد خوش پیام چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

خوشم کردی ای قاصد از مسعود سعد سلمان قصیده 194

قصیده 194 ام از 1098 قصاید
بنر