ای که به روی چون سمن رشک بهار از مجد همگر غزل 84

مجد همگر

آثار مجد همگر

مجد همگر

ای که به روی چون سمن رشک بهار و سوسنی

1 ای که به روی چون سمن رشک بهار و سوسنی زان قد همچو نارون سرو روان گلشنی

2 بر سر ارغوان و گل حسن تو خاک تیره کرد تا تو به خوبی و صفا همبر آب روشنی

3 بی رخ و نخل دلکشت در دل و دیده من است طلعت بدر منخسف قامت سرو منحنی

4 چون نبری دلم که من عاشق بیدل توام چون نخورم غمت که تو شادی شادی منی

5 چشم من است در غمت از مدد سرشک من طیره موج قلزمی غیرت ابر بهمنی

6 با همه بدخوئی جهان با همه سرکشی فلک از تو برند سرکشی و زتو خرند توسنی

7 با تو و طبع تند تو جز من خسته دل کراست رای بدین موافقی طبع بدین فروتنی

8 درد توام ریاضتی داد که پیشه شد مرا شیوه خوب سیرتی عادت پاکدامنی

9 تا ز وفات ایمنی عهد و وفات نشکنم گر چه تو هر دمی به نو عهدی تازه بشکنی

10 عشق توام به دوستی می کشد ای نگار و کس دشمن خویش را چنین هم نکشد به دشمنی

عکس نوشته
کامنت
comment