- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برفتی و ما را به هجران سپردی بس از عشوه بازآ که از حد ببردی
2 تصور نبودم فراموشی از تو دریغا که بر مَنسیانم شمردی
3 به خار ستم چشم عقلم خلیدی به دست جفا حلق جانم فشردی
4 نصیحت کنم خویشتن را که ساکن فرودآ به پای خُم کار دُردی
5 کسی را یک جو ندارد غم تو تو تا چند کوشی که از غم بمردی
6 نزاری نگفتم حذر کن ز قلزم برفتی و خود را به طوفان سپردی