- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای ترک ماهروی ندانم کجا شدی پیوسته که گشتی کز من جدا شدی
2 بودم تو را سزا و تو بودی مرا سزا ترسم ز نزد من به ناسزا شدی
3 درد دلا که بنده دیگر کسی نشد وآن گه شدی که بر دل من پادشا شدی
4 بیگانه گشتن از من چون در سر تو بود با جان من به مهر چرا آشنا شدی
5 کی بینمت که پردگی و نازنین شدی کی یابمت که در دهن اژدها شدی
6 آن گه بریدی از من جمله که بارها گفتم به مردمان که تو جمله مرا شدی
7 ای تیر راست چون بزدی بر نشانه زخم وی ظن نیک من به چه معنی خطا شدی
8 آری همه گله نکنم چون شدی ز دست تا خود همی به زاری گویم کجا شدی
9 امروزم ار ز هجر زدی در دو دیده خاک بس شب که تو به وصل در او توتیا شدی