ای ترک ماهروی ندانم از مسعود سعد سلمان غزل 19

مسعود سعد سلمان

آثار مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

ای ترک ماهروی ندانم کجا شدی

1 ای ترک ماهروی ندانم کجا شدی پیوسته که گشتی کز من جدا شدی

2 بودم تو را سزا و تو بودی مرا سزا ترسم ز نزد من به ناسزا شدی

3 درد دلا که بنده دیگر کسی نشد وآن گه شدی که بر دل من پادشا شدی

4 بیگانه گشتن از من چون در سر تو بود با جان من به مهر چرا آشنا شدی

5 کی بینمت که پردگی و نازنین شدی کی یابمت که در دهن اژدها شدی

6 آن گه بریدی از من جمله که بارها گفتم به مردمان که تو جمله مرا شدی

7 ای تیر راست چون بزدی بر نشانه زخم وی ظن نیک من به چه معنی خطا شدی

8 آری همه گله نکنم چون شدی ز دست تا خود همی به زاری گویم کجا شدی

9 امروزم ار ز هجر زدی در دو دیده خاک بس شب که تو به وصل در او توتیا شدی

عکس نوشته
کامنت
comment