جامی

جامی

جامی
جامی

خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس از جامی غزل 181

غزل 181 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس

1 خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس شاکرم از لب خندان تو چندان که مپرس

2 یاد آن روز که سر دهنت پرسیدم لب گرفتی ز سر ناز به دندان که مپرس

3 روزی از بیم کسان زیر لبم پرسیدی یافتم ذوقی ازان پرسش پنهان که مپرس

4 سر خوبانی و سامان جهان آشوبان بی تو زانسان شده ام بی سر و سامان که مپرس

5 بامدادان که به گردن فکنی خلعت ناز فتنه ها برزندت سر ز گریبان که مپرس

6 چه غم از ضربت چوگان ملامت که بود با خودم حالی ازان گوی زنخدان که مپرس

7 بی تو جامی چو تنی مانده ز جان است جدا از تن خویش که می گویدت ای جان که مپرس

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس

شاعر شعر خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس چه کسی است ؟

شاعر شعر خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس جامی می باشد.

شعر خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس چیست ؟

قالب شعر خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس غزل است

مضمون اصلی شعر خنده ای زد لب تو بر من گریان که مپرس چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ویدیویی