1 دانی که چها چها چها میخواهم وصل تو من بی سر و پا میخواهم
2 فریاد و فغان و نالهام دانی چیست یعنی که ترا ترا ترا میخواهم
1 گفتی که فلان ز یاد ما خاموشست از بادهٔ عشق دیگری مدهوشست
2 شرمت بادا هنوز خاک در تو از گرمی خون دل من در جوشست
1 چشمی دارم همه پر از دیدن دوست با دیده مرا خوشست چون دوست دروست
2 از دیده و دوست فرق کردن نتوان یا اوست درون دیده یا دیده خود اوست
1 یا رب سبب حیات حیوان بفرست وز خون کرم نعمت الوان بفرست
2 از بهر لب تشنهٔ طفلان نبات از سینهٔ ابر شیر باران بفرست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما