1 خبر داری به من هجران چها کرد دلم را ریش و جانم مبتلا کرد؟
2 ز مردم عشق تو پوشیده فایز ولی شوق تو رازش بر ملا کرد
1 اگر خواهی بسوزانی جهان را رخی بنما بیفشان گیسوان را
2 بت فایز اشارت کن به ابروت بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
1 هنوزم بوی زلفش در مشام است هنوزم ذوق لبهایش به کام است
2 کجا فایز شود از ناله خاموش مگر آن دم که در خاکش مقام است