1 ای واقف از آرامش و گشت همه کس وی از طلبت ز خود گذشت همه کس
2 بازم گردان بسوی خویش از ره لطف ای آنکه به تست باز گشت همه کس
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ز زلفش تارک جانم بود پیوند هر مو را به صد تیغ جفا نتوان بُرید از هم من و او را
2 جفای آسمان کم بود عشاق بلا جو را نمود از وسمه آن مه لاجوردی طاق ابرو را
1 خوش آنکه گشته تسلیم بر حکمت از بدایت لب بسته از بد و نیک نه شکر و نه شکایت
2 ای دشمن قوی چیست بیمت ز ما ضعیفان ما را نه زور خصمی نه از کسی حمایت
1 به دل چگونه توان داغ عشق پنهان داشت به پنبه آتشسوزان نهفته نتوان داشت
2 نشد نصیبم از آن بوسه چه حالست این که تشنه مردم و لعل تو آب حیوان داشت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به