- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا جز درگه لطف تو می دانی پناهی نیست اگرچه بر من مسکین محزونت نگاهی نیست
2 ز دیده خون همی بارم ز شوق روی آن دلبر به غیر از مردم دیده در این عالم گواهی نیست
3 چو حلقه بر درم دایم ز هرکس سرزنش دیده چه چاره چون مرا در خلوت وصل تو راهی نیست
4 به خاک کویت ای دلبر ز جانم معتکف دایم چرا آخر تو را روزی به سوی ما نگاهی نیست
5 شدم در عشق بیچاره نمی سازی مرا چاره به درد عشقت ای دلبر بجز سوزی و آهی نیست
6 بدیدم مشک تتّاری بسی با عنبر سارا به غیر از زلف شبرنگش چو آن مشک سیاهی نیست
7 تو حال من نمی دانی و دایم در جهان باری گدایی چون من مسکین و مانند تو شاهی نیست