- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای کرمت نظم داده کار جهانرا والی اقلیم جسم ساخته جانرا
2 داده شتاب و درنگ از ره حکمت قدرت تو هیأت زمین و زمانرا
3 کرده گهر پاش و درفشان بطبیعت از کرم ابر بهار و باد خزانرا
4 بهر شکار خرد ز غمزه و ابرو داده بهر ماهروی تیر و کمانرا
5 در چمن گلشن وجود خلایق کرده بسی جویبار آب روانرا
6 هر چه ازین پیش بود و باشد ازین پس علم تو دانسته آشکار و نهانرا
7 می نرسد پا بر آستان جلالت وقت سیاحت خیال و وهم و گمانرا
8 لطف تو معنی نهفته در دل آگاه حکمت تو در زبان نهاده بیانرا
9 قدرت تو داده ترجمانی فکرت ز اول فطرت سخن سرای زبانرا
10 مهر تو در سنگریزه های بدخشی تعبیه کرده است داروی خفقانرا
11 از پی نظم امور عالم هستی قوت اعطا و منع داده بنانرا
12 شهپر مرغان که از قبیل جماد است صنع تو کرده است آلت طیرانرا
13 لطف تو کانرا نهایتی نه پدیدست نظم معاش و معاد خلق جهانرا
14 از همه عالم گزیده بهر رسالت راهبر ساکنان کون و مکانرا
15 شمع نبوت چراغ دوده آدم احمد مرسل مثلث قمرانرا
16 ابن یمین است روز حشر و رکابش تا که بتابد سوی بهشت عنانرا