-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای هجر تو چو کوه و دل مستمند کاه این کوه را ز کاه بگردان به یک نگاه
2 با غیر مهربانی و با دوست سرگران نامهربان بتا ز دل سنگ آه آه
3 با روز و هجر و شام فراقم به سوز و ساز مهر است شمع روشن و ماهم بود گواه
4 ما و رقیب را بود این فرق در جهان کاو با تو روبرو بود و چشم ما به راه
5 بیمهر ماه من به رقیب است مهربان این مهر و کین که دیده بدو ران ز مهر و ماه
6 برکش خدای را ز میان تیغ امتحان تا رفع گرددت ز من و غیر اشتباه
7 در کوی مِیفروش نباشد نعال و صدر یکسان بود به محفل مستان گدا و شاه
8 از بس که داد زلف رسن بازو ریسمان یوسفصفت فکنده دل عاشقان به چاه
9 دستت بشو ز خون که نباشد گواه حشر بنمای رخ که داد بگیری ز دادخواه
10 در راه عشق دین و دل و جان سپردهای در این سرا کسی نرسیده به مال و جاه
11 لیلی بگو که بارش گیرد زاشتران کامشب گرفته راه تو مجنون ز اشک و آه
12 آشفته دل به رشته مهر علی ببند تا بگسلد علاقه جانت ز ماسواه
13 شاهنشه ولایت معنی ولی حق آئینهدار سر ازل مظهر الله