ای بهشتی به بهشت از حکیم نزاری قهستانی غزل 122

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ای بهشتی به بهشت آی که رضوان اینجاست

1 ای بهشتی به بهشت آی که رضوان اینجاست تو ز جایِ دگرش میطلبی و آن اینجاست

2 هرگز افسرده نبردهست از این مطبخ بوی جایِ دیگر طلبد غافل و بریان اینجاست

3 دردِ دیرینهء دل جایِ دگر نتوان برد قابلِ درد کدام است که درمان اینجاست

4 چند اثبات کنی معرفتِ دیو و پری مُهر بر لب نه و تن زن که سلیمان اینجاست

5 همه تن گوش شو و چشم دو بینی بر بند سخن از جان نتوان گفت چو جانان اینجاست

6 از پریشانیِ دورِ قمر ای خواجه حکیم چند گویی قمرِ، دور به برهان اینجاست

7 بر قمر دورِ پریشانی اگر دیدهستی ورنه اینک قمر و زلفِ پریشان اینجاست

8 همه دشواریِ تو بر تو توان کرد آسان گر زخود بر شکنی کارِ تو آسان اینجاست

9 اگرش از پیِ این روز همی پروردی بذل کن وقت بر افشاندنِ جانهان اینجاست

10 گویِ عشق از همه عشّاق نزاری بربود هر که باور نکند مرکب و میدان اینجاست

عکس نوشته
کامنت
comment