- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل مجروح مهجور پریشان روزگار همچو زلف دلبران پیوسته ای در نور و نار
2 کار تو بالا گرفت و کار ما از دست رفت در فراق روی او اینست ما را کار و بار
3 او ز حال زار ما گرچه فراغت باشدش دیده ی بختم نهاده روز و شب در انتظار
4 گفت صبری پیش گیر و بیش ازین انده مخور زانکه نوش از نیش باشد دایماً و گل ز خار
5 ما چو خاک راه تو خواریم و تو چون سرو ناز عیب کی باشد اگر روزی کنی بر ما گذار
6 نرگس سرمست در بستان فکنده سر به پیش تا که چشم دلفریبت کی کند دفع خمار
7 بنده گر بسیار داری در جهان عیبت که کرد لیکن از مهر و وفاداری یکی را گوش دار