1 شنیده ای که معزی چه گفت با سنجر چو ذکر جودت اشعار و منت صله رفت
2 مدیح من پی نشر فضایلی که تو راست به شرق و غرب رفیق هزار قافله رفت
3 عطیه تو که وافی به جوع و آز نبود ز حبس معده چو آزاد شد به مزبله رفت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
1 به که اکنون اعتراف آرم به عجز نعره اقرار بردارم به عجز
2 پیش ارباب ذکا اینست دین سر لا احصی ثنا اینست این
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **