1 آن شنیدی که خواجه صاین دین گفت رهبر کسی بود در دین
2 کو بخود راه امر میسپرد وز ارادت به خلق مینگرد
3 سخنی خوب گفت و بس ظاهر قدس اللّه سرّه الطاهر
4 حق تعالی از این دو بهره دهاد مر تراو مرا به دانش و داد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بت اینجا مظهر عشق است و وحدت بود زنار بستن عقد خدمت
2 چو کفر و دین بود قائم به هستی شود توحید عین بتپرستی
1 هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکسی ز آفتاب آن جهان است
2 جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
1 بر آن رخ نقطهٔ خالش بسیط است که اصل مرکز دور محیط است
2 از او شد خط دور هر دو عالم وز او شد خط نفس و قلب آدم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به