1 آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار گفت شکر آن را که از عزت مرا سر برافراخت
2 بوالفضولی طعنه زد کای کار تو سرگین کشی کی خردمند این هنر را مایه عزت شناخت
3 گفت کای نادان کدامین عز ازان افزون بود کز پی روزی به امثال تو محتاجم نساخت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 به که اکنون اعتراف آرم به عجز نعره اقرار بردارم به عجز
2 پیش ارباب ذکا اینست دین سر لا احصی ثنا اینست این
1 اختر برج شرف کاینات گوهر درج صدف کاینات
2 جنبش اول ز محیط قدم سلسله جنبان وجود از عدم
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **