آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر از جامی قطعه‌ 4

آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار

1 آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار گفت شکر آن را که از عزت مرا سر برافراخت

2 بوالفضولی طعنه زد کای کار تو سرگین کشی کی خردمند این هنر را مایه عزت شناخت

3 گفت کای نادان کدامین عز ازان افزون بود کز پی روزی به امثال تو محتاجم نساخت

عکس نوشته
کامنت
comment