- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن شنیدستی که کناسی ز سرگین زیر بار گفت شکر آن را که از عزت مرا سر برافراخت
2 بوالفضولی طعنه زد کای کار تو سرگین کشی کی خردمند این هنر را مایه عزت شناخت
3 گفت کای نادان کدامین عز ازان افزون بود کز پی روزی به امثال تو محتاجم نساخت