ترا که صحبت اهل از حکیم نزاری قهستانی غزل 384

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ترا که صحبت اهل دلی نکرده فتوح

1 ترا که صحبت اهل دلی نکرده فتوح بقای خضر چه دانی چه بود و کشتی نوح

2 شود چو چشمه خورشید نور بخش دلت گرت ز جام صفا می دهند وقت صبوح

3 چو راح در سرت افتد به راه عقل مرو که راح آفت عقل آمده ست و راحت روح

4 خوش است مستی و رندی بیا و می در ده که ما ز زهد و ورع توبه کرده ایم نصوح

5 رعایت دل عشّاق کن که وقت نیاز جهان خراب کند گوشه دل مجروح

6 مرا به شرح مگو کین بهشت و آن دوزخ که مرد اهل ز دیوانه نشنوند مشروح

7 لطیفه های نزاری نگر زخمریّات چه می کنی زمقامات مادح و ممدوح

عکس نوشته
کامنت
comment