تو را که زیر لبان روح از آشفتهٔ شیرازی غزل 1162

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

تو را که زیر لبان روح یکجهان داری

1 تو را که زیر لبان روح یکجهان داری دو چشم خود زچه بیمار و ناتوان داری

2 چه بلبلی که تو صد باغ وقف نغمه تست چه نوگلی تو که یکشهر باغبان داری

3 زجور غیر شکایت مکن که یارت هست بجور خار بساز ایکه بوستان داری

4 حکیم گو نزند دم دگر زجوهر فرد تو را سزاست که معنیش در میان داری

5 تو با خیال میانش دلا خوشی همه شب بهیچ شب همه شب دست در میان داری

6 یکی بکشت یکی زنده گشت و دعوی کرد بکن تو دعوی معجز که این و آن داری

7 چه مرغی و زکدام آشیانه ای ای عشق ‏ که هر کجا که دلی هست آشیان داری

8 زبان تو عجب آتش فشاند شد آشفته چه آتشیست که اندر میان جان داری

9 زآستان علی سر مپیچ ای درویش روی بخانه اگر ره بر آستان داری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر