1 ای حق رخت فریضه در گردن روز شبهای تو خیمه زده بر دامن روز
2 خط چو شبت گرفت پیرامن روز بر باد مده به قول شب خرمن روز
1 چو دیده دید بر آن روی آبدار آتش دوید بر سرم از عشق آن نگار آتش
2 گر اتفاق نباشد میان آتش و آب چگونه گشت بر آن عارض آبدار آتش
1 عشقت ز بس که شعبده پیدا کند همی دل را در آرزوی تو شیدا کند همی
2 آزرده ام همیشه من از اشک چشم خویش از بس که راز عشق تو پیدا کند همی
1 بت سرو قدی و سرو سمن بر نگار سخن گوی و ماه سخن ور
2 قد و عارض توست شمشاد و لاله لب و بوسه توست یاقوت و شکر