- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای به دعوی خویشتن را مرد معنی ساخته وآن گه از دعوی و معنی ذره ای نشناخته
2 لاف مردی از تو کی زیبد چو وقت امتحان هستی از تر دامنی دامن گریبان ساخته
3 این قدر دانی مگر کاندر حقیقت جغد را نیست ممکن طوق معنی داشتن چون فاخته
4 سر فرازی می کنی آری ببین در کوی عشق گردکان را سر به شمشیر ادب انداخته
5 پست شو در پای عشق بازی می کنی از تکبر تا به کی داری کلاه افراخته
6 عشق چون پروانه باید باختن بازی مکن تا به بازی عشق نبود باخته
7 آن گهی با عشق پردازی که از خود بگذری چون بپردازی وجود از خویش نا پرداخته
8 کی توانی بود آخر بر خر لنگ وجود چون نزاری اسب همت بر دو عالم تاخته