1 بر چهره من به نام خود زر داری بر دیده که تخت تست افسر داری
2 برسرو روان ز ماه چنبر داری بادات ز ملک حسن برخورداری
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دیدم به خواب دوش براقی ز نور جان میدانش نی ولیکن جولانش بیکران
2 بالای او وجود و هم او طایر از وجود پهنای او مکان و هم او فارغ از مکان
1 داند جهان که قره عین پیمبرم شایسته میوه دل زهرا و حیدرم
2 دریا چو ابر بار دگر آب شد ز شرم چون گشت روشنش که چه پاکیزه گوهرم
1 ناگاه چو بشنید شهنشه خبر شیر فرمود که تازید سبک بر اثر شیر
2 چندانکه خبر گشت یقین شاه ز مرکب بر پیل شد و کرد چو شاهان خطر شیر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به